استراتژی قدرتمند ترکیب باندهای بولینگر (Bollinger Bands) و RSI

استراتژی قدرتمند ترکیب باندهای بولینگر (Bollinger Bands) و RSI

استراتژی معاملاتی ترکیب باندهای بولینگر و RSI بسیار قدرتمند است. دلیل استقبال تحلیلگران و معامله‌گران از استراتژی باندهای بولینگر و RSI این است که به آن‌ها نشان می‌دهد قیمت‌ها چه زمانی بسیار بالا (در منطقه اشباع خرید) و چه زمانی بسیار پایین

(در منطقه اشباع فروش) قرار دارند.البته همه چیز به همین سادگی نیست. قبل از واردن شدن به پوزیشن‌های خرید یا فروش می‌توانید این دو اندیکاتور را روی چارت قیمت اضافه کنید تا تاییدیه بیشتری بگیرید.

همه این کارها شاید نهایتاً یک دقیقه طول بکشد اما استفاده از این استراتژی بینش بیشتری از بازار به شما می‌دهد.

هر معامله‌گر برای موفقیت در بازارهای مالی بهتر است با ابزارها، اندیکاتورها و تفکرات مختلف در تحلیل تکنیکال آشنا بوده و نحوه استفاده از آن‌ها را بداند.

هیچ سیستم مشخص یا روش همیشگی برای نگاه کردن به چارت وجود ندارد. در این بازارها همه چیز همواره در حال تغییر است و ماهیت بازار همین تغییرات است. بنابر شرایط، ممکن است گاهی اوقات از یک اندیکاتور یا ابزار استفاده کنید و گاهی اوقات از ابزارهای دیگر. علاوه بر این، نگاه کردن به بازار از دیدگاه‌های خلاقانه و متفاوت می‌تواند تأییدیه بیشتری برای شناسایی موقعیت‌های معاملاتی به فرد بدهد.

به گرفتن تاییدیه از چند روش متفاوت «تلاقی» (confluence) گفته می‌شود. تلاقی به معامله‌گر کمک می‌کند نقاط ورود یا خروج را با دقت بیشتری شناسایی کند.

اندیکاتورهای پیشرو و تاخیری

شاخص قدرت نسبی یا RSI یک اندیکاتور پیشرو و باندهای بولینگر (Bollinger Bands) یک اندیکاتور تاخیری است.

اندیکاتور پیشرو (Leading indicator) به این معنی است که اندیکاتور جلوتر از رفتار قیمت در آینده حرکت می‌کند. این اندیکاتورها قبل از اینکه اتفاقی در قیمت بیفتد سیگنال خرید یا فروش می‌دهند.

نحوه عملکرد اندیکاتورهای پیشرو را به صورت خلاصه در تصویر زیر مشاهده می‌کنید. همان‌طور که می‌بینید اندیکاتور پیشرو قبل از تغییر جهت روند، سیگنال هشدار زودهنگام را تولید می‌کند.

نقطه ضعف اندیکاتورهای پیشرو این است که کمتر قابل اعتماد هستند و گاهی اوقات ممکن است سیگنال‌های نادرست تولید کنند. البته فراموش نکنید که هیچ چیز در تحلیل تکنیکال قطعی نیست.

از سوی دیگر، اندیکاتور تاخیری (lagging indicator) سیگنال معاملاتی را تنها پس از شروع تغییر در رفتار قیمت ارائه می‌دهد.

اگرچه اندیکاتور تأخیری در مقایسه با نوع دیگر دقیق‌تر است، اما متاسفانه به دلیل تأخیر ایجاد شده در تولید سیگنال ممکن است دیر به مهمانی برسید و قیمت کار خودش را انجام داده باشد.

با در نظر گرفتن این دو مفهوم ساده، به ادامه مطلب که در مورد جزئیات دقیق باندهای بولینگر و RSI است توجه کنید.

سازوکار باندهای بولینگر (Bollinger Bands)

باندهای بولینگر توسط جان بولینگر در دهه 1980 توسعه یافت و معمولاً از آن برای اندازه‌گیری نوسانات یک دارایی استفاده می‌شود.

باندهای بولینگر از 3 مولفه تشکیل شده است. بخش اول اندیکاتور یک میانگین متحرک ساده 20 روزه است که به صورت خطی در میان باند دیده می‌شود. بخش‌های دوم و سوم باندهای بالایی و پایینی هستند که به اندازه دو انحراف استاندارد با میانگین متحرک ساده 20 روزه (SMA 20) فاصله دارند.

در واقع ساختار باندهای بولینگر به همین سادگی است و در مقایسه با اندیکاتورهای پیچیده دیگر مانند ایچیموکو اجزای بسیار کمتری دارد.

اجزای باندهای بولینگر نشان دهنده چه هستند؟ میانگین متحرک ساده 20 روزه (خط وسط قرمز) صرفاً میانگین قیمت بسته شدن 20 روز گذشته است. همین!

باندهای بالایی و پایینی کمی پیچیده‌تر هستند چرا که با آمار و داده‌های بیشتری سروکار دارند. انحراف استاندارد میزان فاصله یا نزدیکی نقاط داده را در مقایسه با میانگین اندازه‌گیری می‌کند.

اگر انحراف معیار کم باشد، به این معنی است که قیمت‌ بسیار نزدیک به میانگین است. اگر انحراف معیار بالا باشد، به این معنی است که قیمت بسیار دور از میانگین قرار گرفته است.

اما باندهای بالایی و پایینی نشان دهنده چیست؟ اینکه می‌گوییم باندهای بالایی و پایینی 2 انحراف معیار بالاتر یا پایین‌تر از میانگین هستند یعنی چه؟

قانون کلی 3 سیگما

برای درک اهمیت باندهای بالایی/پایینی، ابتدا باید با قاعده 99.7-95-68 را که در آمار به قانون تجربی معروف است آشنا شویم.

بر اساس قاعده تجربی، 68 درصد از داده‌ها در 1 انحراف استاندارد دورتر از میانگین، 95 درصد در 2 انحراف استاندارد و 99.7 درصد در 3 انحراف استاندارد دورتر از میانگین قرار می‌گیرند.

در مورد باندهای بولینگر، میانگینی که از آن صحبت می‌کنیم در باندهای بولینگر همان میانگین متحرک ساده 20 روزه است. انحراف استاندارد 20 نقطه داده گذشته است.

مجموعه داده‌ای از 20 قیمت را تصور کنید، میانگین آن را محاسبه کنید، اختلاف بین هر داده قیمت را با میانگین محاسبه کنید، اختلاف‌ها را مجذور کنید، آن‌ها را با هم جمع کنید و جذر عدد حاصل را پیدا کنید. عدد حاصل همان انحراف معیار 20 روز گذشته خواهد بود.

باندهای بولینگر از باندهای بالایی و باندهای پایینی تشکیل شده است که 2 انحراف استاندارد از میانگین فاصله دارند. احتمال اینکه قیمت به باند بالایی یا باند پایینی برسد 13.6 درصد است. این را می‌توان از نمودار بالا مشاهده کرد.

احتمال اینکه قیمت از باند بالایی یا پایینی خارج شود تقریباً 2.1 درصد است. معمولاً در چنین مواردی، قیمت به شدت به باندهای واکنش نشان می‌دهد و به داخل باندهای بالایی و پایینی باز می‌گردد.

به همین دلیل است که می‌بینید کندل‌ها تقریباً در بین باندهای بولینگر قرار دارند. این به این دلیل است که 95 درصد داده‌ها در فاصله 2 انحراف استاندارد از میانگین قرار دارند. هنگامی که قیمت بیشتر از 2 انحراف استاندارد از میانگین فاصله بگیرد، معمولاً وارد نواحی اشباع فروش یا اشباع خرید می‌شود. به نظرتان چند درصد احتمال دارد این اتفاق بیفتد؟ فقط 5 درصد!

سازوکار شاخص قدرت نسبی (RSI)

شاخص قدرت نسبی یا RSI یک اسیلاتور مومنتوم است که سرعت و تغییر حرکت قیمت را اندازه‌گیری می‌کند.

RSI بین عددهای 0 تا 100 در نوسان است، با این توضیح که قرار گرفتن خط آن در محدوده بالاتر از 70 به طور سنتی نشان دهنده اشباع خرید (رشد بی‌رویه قیمت) و در محدوده کمتر از 30 نشان دهنده اشباع فروش (افت بیش از حد قیمت) است.

RS مخفف Relative Strength به معنای «قدرت نسبی» است. فرمول RS کمی پیچیده‌تر است. محاسبه این اسیلاتور حاصل میانگین درصدی رشد تقسیم بر میانگین درصدی افت قیمت در یک دوره معین است. به صورت سنتی در تنظیمات RSI از دوره 14 روزه استفاده می‌شود.

بنابراین RS اساساً میانگین رشد بر حسب درصد در 14 روز گذشته تقسیم بر میانگین افت قیمت بر حسب درصد در 14 روز گذشته است. این محاسبات برای 14 نقطه داده اول است. محاسبه قیمت‌های بعد از نقطه داده 14 کمی متفاوت خواهد بود.

در محاسبه میانگین متحرک ساده، میانگین قیمت همیشه میانگین 14 روز گذشته خواهد بود. تفاوت RSI با میانگین متحرک ساده این است که در این اسیلاتور داده‌های اخیر اهمیت و وزن بیشتری در محاسبات دارند.

دقیقاً به همین دلیل است که RSI یک اندیکاتور پیشرو است؛ به این دلیل که آخرین قیمت‌ها تأثیر قابل توجهی در مقدار RSI دارند. بهتر است بدانید که میانگین متحرک ساده 14 روزه در روز پانزدهم، میانگین قیمت‌ها از روز دوم تا روز پانزدهم را محاسبه خواهد کرد. همین‌طور، میانگین متحرک ساده 14 روزه در روز شانزدهم، میانگین قیمت‌ها از روز سوم تا روز شانزدهم خواهد بود.

اما در اسیلاتور RSI، میانگین هموار شده در روز پانزدهم با ضرب 13 در قیمت میانگین روز اول تا روز چهاردهم به اضافه قیمت فعلی در روز پانزدهم، تقسیم بر 14 محاسبه خواهد شد. همچنین، محاسبه میانگین هموار شده در روز شانزدهم با ضرب 13 در میانگین قیمت روزهای دوم تا پانزدهم به اضافه قیمت فعلی در روز شانزدهم، تقسیم بر 14 انجام می‌شود.

پس از محاسبه مقدار RS، کافی است آن را در فرمول قرار دهید و مقدار RSI هر قیمتی را بین 0 تا 100 به دست آورید. هر چه مقدار RS کمتر باشد، RSI به صفر نزدیکتر می‌شود. هر چه مقدار RS بیشتر باشد، RSI به 100 نزدیکتر می‌شود. به همین دلیل است که به RSI اسیلاتور می‌گویند. بر اساس فرمول بالا، حرکت این اسیلاتور محدود به بازه بین 0 تا 100 است.

اگر مقدار RS زیاد باشد، به این معنی است که میانگین رشد قیمت از میانگین افت قیمت بیشتر است. اگر مقدار RS کم باشد، به این معنی است که میانگین افت قیمت بیشتر از میانگین رشد آن است.

بنابراین، اگر دیدید که خط RSI بالاتر و بالاتر می‌رود، به این معنی است که میانگین رشد قیمت نسبت به افت آن در حال افزایش است. برعکس، اگر خط RSI رو به پایین حرکت کند، به سادگی به این معنی است که میانگین افت قیمت هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.

استراتژی استفاده از باندهای بولینگر و RSI

حالا که هر با دو ابزار باندهای بولینگر و RSI آشنا شدیم، وقت آن است که آن‌ها را کنار هم قرار دهیم و ببینیم که چرا استفاده از این استراتژی دوگانه بین معامله‌گران و سرمایه‌گذار اینقدر رایج است.

همان‌طور که گفتیم، در باندهای بولینگر قیمت همیشه بین باندهای بالایی و پایینی قرار می‌گیرد. این رفتار قیمت به این دلیل است که 95 درصد از داده‌ها در یک توزیع نرمال در فاصله 2 انحراف استاندارد از میانگین قرار می‌گیرند. در باندهای بولینگر، ما از میانگین متحرک 20 دوره و انحراف استاندارد 20 دوره استفاده می‌کنیم.

روش سنتی استفاده از بولینگر انجام معامله در خلاف جهت روند قبلی است. در واقع، اگر قیمت به باند بالایی یا پایینی برخورد کند، احتمالاً تغییر جهت خواهد داد چرا که بالاترین حد خود رسیده است.

مشکلی که در این استراتژی وجود دارد این است که قیمت ممکن است برای مدت طولانی -از چند هفته تا چند ماه!- در مناطق اشباع خرید یا اشباع فروش باقی بماند. همچنین، ممکن است قیمت‌ برای مدت طولانی در اطراف باند بالایی یا پایینی بماند.

به زبان ساده، این طور نیست که قیمت‌ بلافاصله پس از رسیدن به باند بالایی تغییر جهت دهد یا زمانی که خط RSI به منطقه اشباع خرید رسید، قیمت بلافاصله ریزش کند.

در چارت بالا می‌بینید که زمان‌هایی وجود دارد که قیمت به باند بالایی رسیده و RSI بالای 70 است، اما قیمت تغییر جهت نداده است. قیمت همچنان رشد می‌کند، در حالی که باند بالایی هم همچنان بازتر می‌شود و RSI همچنان بالای ناحیه 70 حرکت می‌کند. به طور مشابه، زمانی که قیمت به باند پایینی و RSI به زیر 30 رسیده است، تغییر جهت روند رخ نداده است.

زمان‌هایی وجود دارد که قیمت همچنان به کاهش خود ادامه می‌دهد و در امتداد باند پایینی می‌مانند و RSI هم کماکان زیر ناحیه 30 باقی می‌ماند.

به همین دلیل است که می‌گوییم همه چیز به این سادگی نیست، در غیر این صورت همه ثروتمند می‌شدند. اما با این وجود استفاده از این دو ابزار در کنار هم تصویر شفافی از محل قیمت لحظه کنونی به شما می‌دهد.

واگرایی RSI و پرایس اکشن

برای تقویت بیشتر این استراتژی، باید تأییدیه‌های بیشتری به آن اضافه کنیم. اولین تأیید مدنظر ما واگرایی RSI است.

واگرایی (divergence) زمانی است که قیمت در چارت سقف‌های بالاتر ثبت کند، اما RSI سقف‌های بالاتری نزند. یا زمانی که قیمت کف‌های پایین‌تر می‌زند اما این اتفاق در RSI رخ نمی‌دهد.

واگرایی دارای دو نوع معمولی و پنهان است. یک قاعده کلی در واگرایی RSI این است که در ترسیم خطوطی که با آن‌ها سقف‌ها و کف‌ها را به هم وصل می‌کنید، نباید هیچ مانعی وجود داشته باشد. ثانیاً برای اینکه مطمئن شوید سقف‌ها و کف‌ها را به درستی انتخاب کرده‌اید، کندل بعدی باید بالاتر از قیمت کندل قبلی بسته شود.

تأییدیه دوم بررسی کردن پرایس اکشن کندل‌ها است. این بدان معنی است که همه اندیکاتورهای دیگر را کنار بگذارید و فقط به الگوهای کندل استیک توجه کنید. برای استفاده از پرایس اکشن در کنار باندهای بولینگر، واگرایی RSI و RSI، می‌توانید رفتار الگوهای کندل استیک را در نقطه واگرایی RSI زیر نظر بگیرید.

در تغییر روند نزولی به صعودی باید به دنبال تشکیل الگوهایی مانند پوشاننده یا اینگالفینگ (engulfing) صعودی، چکش یا همر (hammer) صعودی و دوجی سنجاقکی (dragonfly Doji) و غیره باشید. تشکیل یکی از این الگوها نشان دهنده رفتار صعودی قوی است و مهم‌تر از همه، قیمت باید بالاتر از قیمت کندل قبلی بسته شود.

به طور مشابه، زمانی که قیمت به بالاترین سقف خود رسیده و ما انتظار ریزش قیمت را داریم باید به دنبال شناسایی کندل‌های پوشاننده نزولی، دارآویز (hanging man) یا دوجی عصرگاهی (evening Doji) و غیره باشیم. همه این الگوها و کندل‌ها در نقش تأییدیه‌های بیشتر عمل می‌کنند؛ نکته مهم در مورد الگوهای کندل استیک این است که افراد ممکن است بر اساس دیدگاه شخصی خود قضاوت‌های متفاوتی در مورد الگوها داشته باشند.

به طور خلاصه، استراتژی معاملاتی باندهای بولینگر و RSI می‌تواند به خوبی به معامله‌گر نشان دهد که آیا قیمت یک دارایی در حال حاضر بیش از حد بالا یا پایین است.

در واقع، تشکیل کندل‌ها در نزدیکی باند بالایی یا باند پایینی حاکی از وضعیت قیمت است. علاوه بر این، معامله‌گران می‌توانند از اسیلاتور RSI برای بررسی اینکه آیا قیمت بیش از حد بالا رفته (اشباع خرید) یا بیش از حد پایین آمده (اشباع فروش) استفاده کنند.

اگرچه این سیستم معاملاتی در ظاهر زیبا و ساده به نظر می‌رسد، اما بدیهی است که صرفاً بر مبنای این توضیح مختصر نمی‌توان اقدام به خرید یا فروش دارایی‌ها کرد.

بلکه معامله‌گر برای کسب سود با این استراتژی باید عوامل دیگری مانند صعودی یا نزولی بودن روند کلی، وضعیت فاندمنتال دارایی و … را تحلیل کرده و از دو روش دیگری که برای تقویت این استراتژی معرفی کردیم برای دریافت تأییدیه بیشتر استفاده کند. روش اول واگرایی RSI و دومی الگوهای کندل استیک است.

اگر به دنبال ورود به پوزیشن شورت (فروش) هستید، بهترین زمان برای این کار زمانی است که قیمت در باند بالایی باشد، RSI در منطقه اشباع خرید باشد، واگرایی RSI نزولی تشکیل شده باشد و یک الگوی نزولی قوی را شناسایی کنید.

در مقابل، بهترین زمان برای ورود به پوزیشن لانگ (خرید) زمانی است که قیمت به باند پایینی رسیده باشد، RSI در منطقه اشباع فروش باشد، واگرایی RSI صعودی شکل گرفته باشد و کندل‌ها یک الگوی صعودی را تشکیل داده باشند.

ثبت دیدگاه

کد امنیتی

0دیدگاه

دیدگاهی ثبت نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهتان ثبت میشود.